زبان مادری، نخستین زبانی است که کودک با آن سخن گفتن را می‌آموزد. دانشمندان حوزه‌ی زبان‌شناسی آن‌ را «زبان اول» می‌نامند. در طرحى كه سازمان یونسكو به تمامى كشورهاى عضو ابلاغ كرده، از جمله به این نكته اشاره شده كه تنوع زبان‌ها و فرهنگ‌هاى مختلف بیانگر ارزش جهانى آن‌ها براى تقویت حس وحدت و انسجام جوامع بشرى است.

یکی از مسائل مهم و فرهنگی و اجتماعی در میان ملت‌هایی که از اقوام و طوایف گوناگون تشکیل شده اند، مسأله زبان مادری و رابطه آن با زبان رسمی یا ملی است.

طبعاً آدمی به داشته‌های مادی و معنوی خود تعلق خاطر دارد و چنان‌چه حفاظت از این داشته‌ها از جوانب مختلف مورد تأیید و تأکید باشد، ناچار است جایگاه داشته‌های خود را در کنار داشته‌های دیگران تعیین کند.

تا ازتعارض و تنش پیشگیری شود و یکی از داشته‌های معنوی آدمی «زبان» همراه با متعلقات آن است و زبان ملی و در کنار آن زبان مادری از جمله مباحث مهمی است که شایسته است از این منظر مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

 

زبان ملی و زبان مادری

«زبان» پدیده‌ای ثابت نیست و وجود گویشها و لهجه‌های زبانی در کنار زبان اصلی، پدیده‌ای طبیعی و اجتناب ناپذیر است. بنا به قولی «تحول بخشی از ماهیت زبان است و امروزه هر زبانی که کاربرد گسترده داشته باشد، عاری از گونه‌گونی لهجه‌ای نیست.»

زبان که روی دیگر آن اندیشه است در دانش زبان شناسی تعاریفی دارد، زبان بنا به این تعاریف معمولاً درگفتار و نوشتار نمایان می‌شود و در واژه «ناطق» که آن را فصل ممیز انسان از حیوان دانسته‌اند هر دو معنای آن موجود است. حد و رسم تعاریف بعضاً مبهم است و به همین دلیل در تعیین مصادیق زبانی اتفاق نظر نیست و «تعریف زبان به نحوی که مورد قبول همه‌ی زبان شناسان و دیگر دانشمندانی باشد که با زبان و مطالعه‌ی آن سر و کار دارند، مقدور نیست.

آنچه مسلم است وجود واقعیتی به نام زبان مادری است، چه با معیارهای زبان شناسی سازگار باشد یا نباشد و طبعاً زمانی مفهوم و معنا می‌یابد که زبان‌هایی به نام ملی یا بین‌المللی و مانند این موضوعیت می‌یابند و فرد احساس می‌کند که برای تکلم به آن زبان‌ها باید از زبان مادری چشم بپوشد یا از تنظیم و تصحیح روابط میان این زبان‌ها خود را ناتوان دیده، چالشی در درون خود ادراك کند.

اما چالش جدی زمانی رخ می‌نماید که ما مطابق با معنای زبان شناسی «زبان» مادری متفاوت از زبان ملی داشته باشیم و از درك رابطه آن دو ناتوان باشیم.

به‌واقع در چنین حالتی ما مبتلا به بحران هویتی شده‌ایم، زیرا زبان خود از عناصر هویت است و هویت هم البته سطوحی دارد. در سطح هویت قومی و نژادی معمولاً از زبان مادری استفاده می‌کنیم و در سطح اجتماعی که عالی‌ترین سطح هویت است، زبان ملی را به کار می‌بریم.

 

بحران هویتی زمانی سراغمان می‌آید که رابطه‌ی زبان مادری را با زبان ملی، نه تعامل که تداخل یا تعارض و تضاد ببینیم و این وضعیت غالباً از ضعف تحلیل ما ناشی می‌شود؛ گرچه از گرایش‌های افراطی قومی و قبیله‌ای که از خصلت‌های عصر جاهلی است و همچنین از دشمنی دشمنانی که منافع نامشروع خود را در تفرقه اقوام ایران زمین می‌جویند، نباید غافل بود. بدون شک هویت ایرانی آمیزه‌ای از عناصر و لایه‌های مختلفی است که گاهی به دلایل سیاسی و اجتماعی و یا به تحریک بیگانگان تعارضاتی بین این عناصر پیش می‌آید که باعث بحران هویتی شده و بخش زیادی از جامعه ایرانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 وحدت در یک یا چند عامل مانند زبان، دین، مذهب، برخی الگوهای رفتاری و آیینی-عقیدتی، و داشتن تاریخ و سرزمین و مرزهای مشترک فرهنگی در شکل دادن همبستگی و هویت ملی بسیار کارساز است.

برتون معتقد است که آن‌چه صلح جهانی را تهدید می‌کند و سبب کشتار جمعی می‌شود، مکانیسم‌های قومی و آگاهی یافتن‌ها و شکل‌گیری‌های سیاسی جدید قومی نیست، بلکه مقاومت‌ها یا تصمیم‌های کورکورانه دولت‌هایی است که به شیوه‌های نهادینه منسوخ، قوم‌ها را از میانه بر می‌دارند. به نظر او، پیش از هر چیز برخی از اصول بنیانی ایجاب می‌کند که وجود هر یک از گروه‌های قومی، حقوق آنها در دستیابی به زمین، مدیریت بر سرزمین، حفظ فرهنگ و زبان آن قوم در کشورها به رسمیت شناخته شوند.

اقوام ایران در طول تاریخ حیات اجتماعی-سیاسی خود تعصب سرزمینی و احساس تعلق جمعی به فرهنگ ملی خود را به هنگام تهاجمات تاریخی بیگانگان به این سرزمین نشان داده‌اند و هر یک با حفظ علاقه و وفاداری به فرهنگ و زبان و دین و مذهب قومی خود، یک‌پارچه و با روحیه ملی‌گرا در برابر تعرّضات خارجی برپا خاسته و از سرزمین و مردم و فرهنگ ایران حراست کرده‌اند.

به نظر می‌رسد زبان مادری واقعیتی مسلم است که بایسته و شایسته است در سایه زبان ملی آن را مغتنم شمرده، قدر بدانیم و به طور جدی برای حفظ و نگهداشت آن اهتمام بورزیم، از این نظر حفاظت و حراست از زبان مادری در سایه زبان ملی ضروری است و غفلت یا گریز از آن موجب تبدیل فرصت‌های مفید ملی به تهدید علیه ملت است، به‌ویژه اگر عمدی، غیر منصفانه و تعصب‌آمیز باشد، هرچند اگر چنین هم شود، به نتیجه‌ای معقول منجر نمی‌شود، چرا که علاقه و گرایش به زبان مادری بر مبانی‌ای استوار است که علاوه بر این‌که مورد تمایل غرایز طبیعی است، از جانب کشش‌های فطری و باورهای اعتقادی و اجتماعی هم حمایت می‌گردد.

 

علل گرایش به زبان مادری

 الف- عاطفه

علاقه به زبان مادری با مهر مادری و مقوله «حب وطن» گره خورده است و چشم پوشی از آن به دلیل وجود کشش‌های نیرومند درونی محال است. می‌توان گفت علاقه به زبان مادری همانند علاقه به ذات است که از عمق جان آدمی نشأت می‌گیرد.

 

ب- هویت قومی

هویت که خود سطوحی دارد، در هر سطح، از مؤلفه‌هایی مرکب است و بی‌شک یکی از آن مؤلفه‌ها، زبان، لهجه یا گویش است که سبب تمایز اقوام می‌گردد. به تعبیری اگر «قوم» را گروهی واحد بدانیم که دارای مشترکاتی در زبان، رسوم، دین، منشاء خیالی یا واقعی، قلمرو، سرزمین و احساسات باشند، باید مبنای گرایش به زبان مادری را علاقه مندی به سطحی از هویت بدانیم که این علاقه، خود از نیازهای چند جانبه‌ی آدمی نشأت می‌گیرد.

 

ج- امنیت اجتماعی

ملت‌هایی که ترکیب شده از اقوام و طوایف گوناگون‌اند ناچارند برای پیشگیری از تضاد و تقابل و ناامنی حاصل از عدم وجود تعادل، حدود و حقوق هم را معتبر بشمارند؛ حتی اگر خود برخلاف اصول اخلاقی، اعتقادی به این امر نداشته باشند.

زبان چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، از مؤلفه‌های هویت قومی است و نادیده انگاشتن آن به منزله‌ی نادیده انگاشتن قومی است که بدان تکلم می‌کنند که طبعاً موجب نزاع و ناامنی می‌گردد؛ از این روی بایسته است متناسب با میزان اعتبارات مادی و معنوی اقوام، زبان آنان نیز معتبر شمرده شود.

 

د- نیازهای روحی و روانی

اصولاً وجود گونه‌ها، گویش‌ها، لهجه‌ها و زبان‌های گوناگون بخشی از نیاز تنوع طلبی آدمی را تأمین می‌کند و خود موجب تکاپوی اجتماعی، رقابت و لذت است و جامعه را از یکنواختی و خمود و رکود خارج می‌کند، مشروط بر این‌که با ظرافت، حد وسط در توجه به زبان مادری و ملی درك شود تا از پیامدهای سوء حاصل از افراط و تفریط در این مقوله جلوگیری شود.

 

ه - تقویت زبان و ادبیات ملی

همه‌ی زبان‌های زنده و فعال جهان با دیگر زبان‌ها، داد و ستدهای متنوع زبانی دارند و این امر چنان‌چه طبیعی، منطقی و معقول باشد، بی اشکال است و همین رابطه نیز البته با تفاوت‌هایی میان زبان رسمی یک سرزمین با لهجه‌ها و گویش‌های بومی آن وجود دارد که طبعاً در بسیاری از ابعاد ریشه یگانه دارند و از مبانی مشترك و یکسان برخوردارند و به همین دلیل راحت‌تر یکدیگر را جذب می‌کنند یا درهم ادغام می‌شوند یا متحول شده در اشکال مناسب در یکدیگر بروز می‌کنند، بی آنکه به اصالتهای فرهنگ ملی آسیب بزنند. از طرفی اقوام و طوایف ساکن در سرزمین هم خود را بیگانه از زبان ملی یا معیار نمی دانند، زیرا وجوه اشتراك بسیار میان خود احساس می‌کنند و بخشی از خویشتن خویش را در آینه زبان ملی می‌بینند، چرا که زبان ملی برایند تعاملات زبانی همه ساکنان یک سرزمین و متعلق به همه‌ی آنان است و به هیچ نقطه یا ولایت خاصی از کشور تعلق ندارد.

در این صورت هرچه گویش‌ها و لهجه‌های موجود در یک کشور بیشتر و بهتر باشند زبان ملی نیز قوی‌تر و غنی‌تر شده، رنگین‌تر و متنوع‌تر می‌گردد و بیشتر و بهتر امکان گسترش و زایش می‌یابد.

در مجموع آن‌چه قابل تامل است این است که زبان ملی و مادری نه‌تنها در تعارض نیستند، حتی به هم محتاجند و ضروری است به تناسب سطح و موقعیت هر کدام به تقویت آن‌ها پرداخته، به ارتقای فرهنگ ملی کمک نمود و با پرهیز از افراط و تفریط و اجتناب از گریزها و گرایش‌های نسنجیده، بر انسجام و وحدت همه اقوام ایران زمین افزود.

گرایش به زبان بومی، محلی یا مادری که از ابعاد گوناگون مورد حمایت است، نه‌تنها به معنای تقابل با زبان ملی نیست بلکه موجب تقویت آن است؛ از این روی گرایش هم گرایانه لهجه‌ها و گویش‌های اقلیمی با زبان ملی موجب هم افزایی جمعی و افزایش صمیمیت اجتماعی است.

 

منابع:

١- آشوری، داریوش، شعر و اندیشه، چ سوم، تهران: نشر مرکز، ١٣٨٠

٢- باطنی، محمد رضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، چ دوازدهم ، تهران: امیر کبیر، ١٣٨٠

٣- جورج یول، بررسی زبان، ترجمه محمود نور محمدی، چ سوم، تهران: رهنما، ١٣٨٢

٤- جولیا اس. فالک، زبان شناسی زبان، ترجمه خسرو غلامعلی زاده چ دوم، مشهد : آستان قدس رضوی،١٣٧٢

٥- درخشه، جلال و رشید جعفر پور، مدیریت بحران‌های هویتی در ایران، فصلنامه خط اول، سال سوم، شماره 10، پاییز ١٣٨٨

٦- رابرت‌هال، زبان و زبان شناسی، ترجمه دکتر محمد رضا باطنی، چ سوم، تهران: امیر کبیر،١٣٧٢

٧-     صدرالمتألهین،صدرالدین محمدابن ابراهیم القوامی شیرازی،الاسفارالعقلیۀ الاربعۀ ج5 بی جا: بی نا، بی تا.

٨-     صفا، ذبیح الله ، تاریخ ادبیات در ایران ج یک،چ هشتم ،تهران،فردوس،١٣٦٧

٩-     کاظمی، بهمن، هویت ملی در ترانه‌های اقوام ایرانی، چ اول، تهران: مؤسسه مطالعات ملی،١٣٨٠

١٠-   ناتل خانلری، پرویز، زبان شناسی و زبان فارسی، چ دوم، تهران: توس،١٣٦٦

١١-   برتون،رولان (۱۳۸۰)؛ قوم‌شناسی سیاسی؛ ترجمه ناصر فکوهی؛ تهران: نشر نی، چاپ اول، ص ۱۵۱.